مداحی فاطمیه با محوریت عفاف و حجاب
همزمان با ایام عزای شهادت سرور زنان عالم و اولین شهیده ی ولایت، حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)، مراسمات عزاداری متعددی در سراسر ایران اسلامی در حال برگزاری است.
از جمله این مراسمات «هیئت میثاق با شهدا دانشگاه امام صادق (علیه السلام)» است که چندین سال است به یکی از محوری ترین هیئات شهر تهران بدل شده و برنامه های آن با استقبال گسترده خصوصاً از سوی جوانان و دانشجویان مواجه می شود.
از ویژگی های مهم میثاق با شهدا، تناسب محتوای سخنرانی و اشعار مداحی های آن با موضوعات روز و مهم جامعه و جهان اسلام و همچنین پرداخت عالمانه به معضلات اخلاقی و اعتقادی جوانان است، که به خوبی توانسته پیوند و تلفیق قابل توجهی میان مضامین مذهبی و مفاهیم سیاسی، اجتماعی و اخلاقی مبتلا به برقرار کند.
در فاطمیه امسال «عفاف و حجاب» هوشمندانه به عنوان موضوع محوری
اشعار و مداحی های هیات میثاق با شهدا قرار داده و با بهره گیری از اشعار فاخر شعرایی
چون محمد مهدی سیار و رضا یزدانی، و همچنین معارف دینی در خصوص حجاب، نوحه های شنیدنی،
جذاب و پرمغزی اجرا شده است.
منبع: سایت هیئت میثاق با شهدا-دانشگاه امام صادق (علیه السلام)
متن مداحی ها در ادامه مطلب
شعر اول: 93/12/10- هیئت میثاق با شهدا
شاعر: رضا یزدانی
مداح: حاج میثم مطیعی
امشب ایکاش
غوغا نمیشد و..، در وا نمیشد و...
آتش دخیل چادرِ زهرا نمیشد و ...
عمر حیدر، پایان نمیگیرد چرا؟
دنیا بر من، آسان نمیگیرد چرا؟
از اشک من، طوفان نمیگیرد چرا؟
افتادنت به روی خاک، ببین چه کرده باعلی!
به روی پای خود بایست، بگو دوباره یاعلی
(آه، از غریبی)
بین کوچه
یک لحظه دست او، از من رها نشد
یک لحظه حتی از سرش، چادر جدا نشد
آه ای هیزم، آتش کجا و آفتاب؟
آتش مانده، در حیرت از بانوی آب
آمد اینک، ماه علی چه با حجاب
خوشا به من که فاطمه، پناه و یاور من است
زمانه با دلش چه کرد، که او به فکر رفتن است
(آه از غریبی)
باید هر زن
باشد چو فاطمه؛ حاشا جز این شود
زن میتواند با عفاف مرد آفرین شود
دارد هرکس از مادرش یک یادگار
از زهرا ماند، چادر نمازی وصله دار
آن چادر که، بُرد از دل زینب قرار
به غیرت علی قسم، که فخر زن حجاب اوست
به جای دیدههای شوم نظارهی خدا به اوست
(آه از غریبی)
شعر دوم: 93/12/11- هیئت میثاق با شهدا
شاعر: رضا یزدانی
مداح: حاج میثم مطیعی
زهرا زهرا
تکیه گه علیست، گرچه قدش خم است
در دست خانه دار او، دستاس عالم است
نزد زهرا، قلب علی از غم به دور
در خانه ماند، اما نه از عالم به دور
هر لحظه بود، از چشم نامحرم به دور
خوشا به فاطمه که دل، به این جهان نداده است
درون خانه ی علی، بهشت او چه ساده است
(گل پیمبر)
زهرا زهرا
همسایه برده است. فیض از دعای او
گشته زبانزد در جهان، حجب و حیای او
درد حیدر، تنها فراق فاطمه است
جانش لبریز، از اشتیاق فاطمه است
شرح ناب، نهج البلاغه فاطمه است
ولی چرا چهل شب است، گرفته رو ز مرتضی؟
شبیه شام غم شده، چه تیره روز مرتضی
(غریب حیدر)
آه از سیلی
ای بیحیا مزن، بر روی مادرم
دیدی چه آمد ای خدا، در کوچه بر سرم
این سو یک دست، شد سدّ راه فاطمه
آن سو دیوار، تنها پناه فاطمه
تار و تیره، گشته نگاه فاطمه
نگاه خیره ی حسن، به چادر و به مادر است
کاش آن دو دست بیحیا، در بین کوچه میشکست
(غریب حیدر)
شعر سوم: 93/12/12- هیئت میثاق با شهدا
شاعر: محمد مهدی سیّار
مداح: حاج میثم مطیعی
زهرا زهرا
شوق پریدنه، تو قلب تو ولی
پلکی بزن نگاهی کن، به غربت علی
زهرا زهرا، یا بنتَ خیرِ الانبیاء
کلِّمینی، بنتُ النبیِ المصطفی
بی جوابه، این نالههای من چرا؟
أنا ابنُ عَمِّکِ علی، چشماتو باز کن که بازم
گریه کنم از غربتت، گریه کنی از غربتم
(بمان کنارم)
زهرا زهرا
امشب چه غصه ای، تو دل زینبه
گمونم خونده از نگات، که آخرین شبه
یا میمیرم، از نفسای آخرت
یا میکشه، منو نگاه دخترت
ببین چطور، پر میزنه دور و برت
ببین که با بغض و سکوت، نگاه زینب چی میگه
کاشکی میشد که پیشمون، میموندی یک کم دیگه
(هستی حیدر)
مادر مادر
چادر نمازمو، سر میکنم برات
شاید دوباره ببینم، لبخندو رو لبات
یادش به خیر، وقتی چادر کردی سرم
گفتی چقد، چادر میاد به دخترم
لبخندت رو، از خاطرم نمیبرم
گفتی حجاب حکم خداست، هنوز تو گوشمه صدات
وقتی که یادم میدادی، آیه قل للمؤمنات...
(مادر خوبم)
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها
وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ ...(سوره نور؛ آیه 31)
و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند...
شعر چهارم: 93/12/17- هیئت میثاق با شهدا
شاعر: رضا یزدانی
مداح: حاج میثم مطیعی
دیدی آخر
من ماندنی شدم، در انتظار تو
باقی عمرم بگذرد، پای مزار تو
ای جان من، بر روی شانه میروی
ماه حیدر، داری شبانه میروی
هم آرام و، هم مخفیانه میروی
امان از این امانتی، که روی شانه میبرم
امانتی که پیش از این، قدش چنین نبوده خم
(خدا نگهدار)
مانده از تو
یک پیرهن پر از، زخم شکفتنی
یک بستری که مانده با، رازی نگفتنی
امشب آرام، سر میگذاری بر زمین
راحت گشتی، از درد و داغ آتشین
اما اینک، تنهایی من را ببین
چه لحظهها که وقت خواب، پهلو به پهلو میشدی
ای شمع شبهای علی، هر لحظه کم سو میشدی
(خدا نگهدار)
دیگر ای کاش
بوی خدا دهید ای کوچه های شهر
شاید که زهرایی شود حال و هوای شهر
ای چشم من، بسته بمان رسوا نشو
ای چشم من، لبریز غفلت ها نشو
ای چشم من، بر هرنگاهی وا نشو
به ناله های فاطمه، به اشک و آه مرتضی
از این سیاهی و گناه، مرا رها کن ای خدا
(امان از این غم)
آیا می توان وضع خشکسالی را در سال آینده تصوّر نمود ، در صورتی که امسال با کمترین میزان بارش روبرو بوده ایم. علّت این مسأله را هرگز در علم هواشناسی نمی توان یافت. ابرهای پربارانی که ساعت ها بر فراز جهرم بودند و قطره ای نباریدند. اندکی تأمّل کنید.
-
امام على (ع) می فرمایند:
اِذا ظَهَرَتِ الجِناىاتُ ارتَفَعَتِ البَرَکاتُ
هرگاه گناهان آشکار شوند، برکت ها از میان می رود.غیرت،
غررالحکم، ح 4030
-
به مردم شهرمان نگاه کنیم. چه شده ، کجا رفته آن پاکی و خلوص نیت ها. انگار غیب شده چادر ها و آب رفته لباس ها. محرم و نامحرم از یاد رفته در محافل و خیابان ها. حلال و حرام بی اهمیت شده. غیرت و حیا و حجاب و عفّت ، زشت شده و مایه ی خجالت.
گناه و معصیت ها همه مُد شده و نشانه ی کلاس و سواد و ذکاوت. چادر و ریش و ذکر و یاد خدا ، نشانه ی عقب ماندگی و بی فرهنگی.
-
با این حال وارونگی ، انتظار دارید باران نشانه ی چه باشد؟ انتظار برکت از خدا داریم؟ از خودمان خجالت نمی کشیم؟ ابرها بر چه ببارند؟
بر دیش های روی بام هایمان یا موهای از روسری بیرون ریخته مان؟ یا بر گوشی های پر از ...مان؟
بر ما چه می گذرد؟ ما را چه شده؟ به خواب عمیقی فرو رفته و هنوز بی خبریم...